نامه ي عليقليخان سرداراسعد به انجمن ولايتي اصفهان
علي قلي خان سردار اسعد در هنگام فتح اصفهان در اروپا به سر ميبرد. به درستي معلوم نيست که آيا عمليات فتح اصفهان به دستور او بوده است يا خير. هر چه بود وقتي شنيدضرغام السلطنه و صمصامالسلطنه چنين کرده اند، فوراًّ برادر ديگرشان يوسف خان اميرمجاهد را براي ايجاد هماهنگي مابين ايل به ايران فرستاده، خود فورا از اروپا راهي هندوستان و از آنجا به خرمشهر آمد. در خرمشهر با شيخ خزعل پيمان همکاري بسته و يک راست براي جمع آوري قشون به سرزمين بختياري شتافت.
وي سرانجام در 15 ربيعالثاني 1327، چهارماه پس از تسخير شهر، در ميان استقبال پرشور مردم اصفهان و با سپاهي گران از جوانان بختياري به شهر اصفهان وارد شد. سپاهي که قرار بود چندي بعد به فتح تهران برود.
سردار اسعد حدود يك ماه و نيم در اصفهان بود تا سرانجام در 27 جمادي الاول 1327 با اردوي خود به عزم فتح تهران عازم شمال گرديد. يك ماه بعد اين سپاه و نيروهاي شمال به پشت دروازههاي تهران رسيدند. آنها پس از سه روز جنگ تهران را فتح كرده و به استبداد صغير پايان دادند.
در اين فاصله که سردار اسعد در خاک بختياري به جمع آوري و اعزام نيرو مشغول بود، دو نامه به انجمن ولايتي اصفهان نوشت که در روزنامههاي آن زمان درج شدهاند. وي در اين نامهها ضمن برشمردن اهداف خود، که همانا اعادة مشروطيت از دست رفته بود، به تحرکاتي اشاره دارد که در شهر اصفهان به وسيلة عمال محمدعلي شاهي براي دلسرد کردن مردم اين شهر و روگرداندن آنها از بختياري در حال انجام بود:«خدمت ذي شرافت اعضاي محترم انجمن مقدس ولايتي ـ دام بقائهم.عرض مينمايد چنان كه سابقاً عرض و اظهار شده، تهية حركت اردوي بزرگ مركب از ده هزار سوار و پياده ديده شده و عماقريب حركت مينماييم و اين كه في الجمله تأخيري در حركت بنده پيدا شد براي اين است كه بنده بدواً خيال داشتم فقط با دو هزار نفر سوارة منتخب حركت كنم، ولي حالت هيجان افراد ايل و داوطلبي آنها در خدمت و جان فشاني در راه ملت مرا مجبور كرد كه چند روزي توقف كنم تا لوازم حركت آنها را مرتب نمايم. به علاوة كسالت مزاج جناب مستطاب اجل آقاي سردار محتشم، ايشان را از سرعت سير ممانعت نمود و البته خاطر محترم آقايان مسبوق است كه تهية حركت ده هزار نفر سواره و پياده چه اندازه صعوبت دارد ولي از خوشبختي ملت، تمام موانع رفع شده و روز به روز، دسته دسته از اطراف ميرسند و سان ميدهند و نواقص خود را در جونقان تكميل نموده، به طرف شهر و مورچه خورت روانه ميشوند و خود بنده به رسيدن سردار محتشم، كه تقريباً تا دويم، سيم ماه ربيع الثاني وارد خواهند شد، با سوارهاي منتخب كه با ايشان و نورچشميسردار بهادر از گرمسير حركت كردهاند، روانه خواهيم شد.
از قرار مسموع بعضي از مردمان شورشطلب اصفهان كه خود را هواخواه دربار ميدانند، مردم ضعيفالنفس را از اردوي دولتي كاشان ميترسانند. خيلي محل حيرت است كه مردم اصفهان باور ميكنند و از اردوي موهوميدولت ميترسند. يا خيال ميكنند من اين همه تهيه را براي مدافعه از اردوي دولتي مرتب ميكنم يا در مقام تهيه، احتياجي به مردم اصفهان دارم. اولاً اردوي دولتي قابل توجه نيست و جناب مستطاب اجل آقاي حاج خسروخان و آقاي سالار حشمت با استعدادات كافيه كه در مورچه خورت هستند، با نهايت سهولت آنها را متفرق مينمايند و ثانياً غرض اصلي بنده از تحمل اين همه مشقت اصلاح حال كلية مملكت و آزادي تمام ملت است و ثالثاً به هيچ وجه احتياج به معاونت مردم اصفهان ندارم و من به حكم وجدان و شرط اسلاميت خودم انجام اين امر بزرگ را بر عهده گرفتهام وتا يك نفر از پنجاه هزار خانوار ايل بختياري زنده باشد، از انجام اين مقصد بزرگ دستبردار نيستم .ش و صريحاً مينويسم غرض غير از اجراي احكام مقدسة آيات الله نجف اشرف و ساير علماي اعلام ـ دامت بركاتهم ـ دراعادة مشروطيت و رفع تعطيل موقتي مجلس شوراي ملي ندارم. نه با دولت طرف هستم و نه با سلطنت عداوت دارم. نه خيال سلطنت دارم نه هواي حكومت. هر وقت حقوق مغصوبة ملت به آنها مسترد شود با نهايت خلوص عقيدت به دولت خدمت ميكنم.مجملاً استدعا ميكنم به مردم اصفهان حالي كنيد كه از هيچ چيز انديشه نداشته باشند و بدانند به ياري امام زمان ـ عجل الله فرجه ـ به زودي مقاصد مشروعة ايشان برآورده خواهد شد0
( فدايي ملت نجيب ايران، علي قلي بختياري )
منبع: فرزندان آسماری
نظرات شما عزیزان: